نويسنده: عبدالرحيم عقيقي بخشايشي




 

5. شيخ طوسي، مفسر قرن پنجم

قرن پنجم هجري از نظر تفسير و مفسران از سده هاي درخشان اسلامي است. در اين قرن در اثر برخوردهاي فکري ملل گوناگون و نيز به برکت توسعه زبان عربي، علوم مربوط به قرآن نيز پيشرفت قابل توجهي داشته است.
زبان عربي، زبان فرهنگ و معارف اسلامي است و شامل لغت، صرف، نحو، معاني و بيان بوده که با هدف و انگيزه تبيين مفاهيم اعجازي قرآن، توسعه و گسترش خاصي داشته است. چون ميزان و معيار سخن بليغ، قرآن مجيد بود، شاعران و اديبان سعي و تلاش داشتند تا مفردات و ترکيبات قرآني را در نوشته هاي خود به کار گيرند.
نظامي عروضي در سرآغاز مقاله خود تصريح مي کند: « دبير بايد نخست به کلام رب العزّة عادت کند، اگر آيتي از قرآن بداند از عهده ولايتي برآيد ». (1)
در قرن پنجم، ادبيات فارسي نيز دوران طلايي خود را مي گذراند و شاعراني مانند ابوالحسن بهرامي سرخسي، محمد بن محمود بدايعي بلخي، حکيم مجدالدين ابوالحسن اسحاق کسايي، عنصري بلخي و فردوسي طوسي در آن دوره مي زيستند.
در اين قرن مرحوم شيخ طوسي، پيشواي علمي و فقهي در نجف اشرف درخشيد و بر مسند زعامت فقهي و بر کرسي تدريس تفسير و علوم قرآني قرار گرفت و تفسير بزرگ و عظيم التبيان را به وجود آورد که سرمنشأ آثار و برکات فراواني در عرصه علوم قرآني گرديد و هم زمان با آن بود که علم الهدي کتاب الشافي و برادرش سيد رضي حقائق التأويل في متشابه التنزيل را به رشته ي تحرير کشيدند.
شماره کتاب هايي که تا نزديکي هاي ولادت شيخ طوسي در تفسير قرآن تأليف شده بود، بنا به نقل ابن النديم در الفهرست، بالغ بر 252 جلد بوده است، اما تعداد رجالي که اقوالشان در تبيان درج شده بيش از 360 نفرمي باشد. (2)

تفسير تبيان

ابوجعفر محمد بن حسن بن علي طوسي، معروف به شيخ الطائفه استاد مسلّم فقه، اصول، تفسير، حديث و پيشواي فقهي شيعه در قرن پنجم است، از او آثار فراوان فقهي، کلامي، رجالي به يادگار مانده که آقابزرگ تهراني در مقدمه تبيان 47 اثر را نام مي برد. (3)
مرحوم آقابزرگ تهراني که خود در احيا و زنده کردن تفسير تبيان همراه مرحوم حجت کوه کمري، نقش ارزنده و مؤثري دارد، در مورد اين اثر بزرگ مي نويسد:
تبيان، اين کتاب بزرگ و اثر نفيس و ارزشمند که اکنون در کسوت طبع پا به عرصه مطبوعات مي نهد، نخستين تفسيري است که مؤلف آن، انواع علوم قرآني را در آن جا داده و خود به فهرست اين علوم، در ديباجه کتاب اشاره نموده که تا آن روز همانند آن صورت نپذيرفته بود. پيشواي مفسران شيعه، امين الاسلام طبرسي، نيز به اين امر اعتراف کرده و در مقدمه مجمع البيان گفته است: « تبيان تفسيري است که از نورِ روشنايي حق اقتباس مي کند و آثار صدق از آن لائح است، اسرار بديع و شگفتي را دربردارد. علامه بحرالعلوم در مورد آن گويد: « اما تفسير تبيان يک کتاب بزرگ و بي نظير در ميان تفاسير مي باشد. شيخ طبرسي در تفسير خود به تبيان نزديک مي گردد و از اقيانوس آن بهره مي گيرد در آغاز کتاب خود به آن اعتراف مي ورزد، با اين که ابن ادريس عجلي ( م 598 ) با شيخ الطائفه در مقام ايستادگي و مقاومت و ردّ عقايد و افکار فقهي برآمده و نخستين فردي است که با آرا و اقوال او مخالفت ورزيده است، ولي در برابر عظمت تفسير التبيان خضوع مي کند و به جلالت آن اعتراف و به استحکام و اصول آن اقرار مي ورزد » (4) و خود به تلخيص آن به نام مختصر التبيان مي پردازد که اخيراً کتاب خانه آيت الله مرعشي نجفي در دو جلد آن را انتشار داده است.

روش تفسيري

تفسير تبيان، جامع و در برگيرنده علوم و فنون مربوط به قرآن مي باشد. در آن تفسير به قرائت، اعراب، محکم، متشابه، ناسخ و منسوب و پاسخ به مطاعن ملحدين، مانند: مشبّه، مجبّره، مجسّمه و مانند آن پرداخته است.
در سرآغاز آن چنين نگاشته: « الحمدُللهِ اعترافاً بتوحيدِه، و إخلاصاً بربوبيّته، و إقراراً بجزيلِ نعمتِه... »
او خود در پيش گفتار در مورد روش تفسيري خويش مي نويسد:
عاملي که مرا واداشت که اين کتاب را تأليف نمايم اين بود که تاکنون تا حدي از اصحاب و ياران قديم و جديد را پيدا نکردم تا کتابي بنويسد که در برگيرنده محتواي تمام قرآن و مشتمل بر انواع معاني آن باشد. آنان تنها به نقل روايت از کتاب هاي حديث پرداخته اند، يا اطاله داده اند مانند طبري و غيره، يا کوتاه و به اختصار پرداخته و تنها به ذکر معاني غريب و شگفت آيات بسنده کرده اند.
افرادي مانند زجّاج، فراء و نحويان ديگر، همت خود را به اعراب و صرف و نحو آن نهاده اند، مفضّل بن سلمه و ديگران به لغت و اشتقاق آن پرداخته اند و متکلماني مانند ابوعلي جُبّائي و ديگران همت خود را به معاني کلامي آن مصروف داشته اند و برخي به بسط فروع فقهي و اختلاف فقها و غيره پرداخته اند، مانند بلخي و غيره. صالح ترين فردي که روش معتدلي را در اين مورد پيموده محمد بن بحر ابومسلم اصفهاني و علي بن عيسي رماني هستند که کتاب هاي آنان بهترين تصنيف در اين مورد مي باشد. تنها ايرادي که آنها دارند اطاله دادن و آوردن چيزهايي است که مورد نياز نيست. از دوستان و اصحاب خود فراوان مي شنيدم که درخواست داشتند کتاب متوسطي به وجود آيد که در برگيرنده ي فنون علم قرآن، قرائت، معاني، اعراب، متشابه و پاسخ مطاعن ملحدين؛ مانند مجبره مشبّهه و مجسّمه باشد، بر اين اصول شروع به نوشتن اين تفسير نمودم. (5)
شيخ طوسي در پايان کتاب به شمارش آيات قرآن و ديگر اطلاعات عمومي آن مي پردازد و مي گويد:
آيات قرآن بر اساس شمارش بصريان 6204 آيه و بر اساس شمارش اهل مدينه 6207 آيه و بر اساس اهل بصره 6236 آيه و تعداد کلمات آن 79277 و تمام حروف آن 323015 حرف است و تعداد نقطه هاي آن 16581 نقطه مي باشد. (6)

6. طبرسي مفسر قرن ششم

در قرن ششم، تفسيرهاي بسياري مانند کشاف زمخشري، تفسير ابوالفتوح رازي، تفسير قطب راوندي، تفسير ضياء فضل بن علي حسني و مانند آن درخشيده اند، به طوري که مي توان اين قرن را « قرن قرآن » و تفسير آن نام نهاد، عصري که توانسته است تفسيري مانند مجمع البيان را در خود بپروراند.
ابوعلي فضل الله بن حسن طبرسي ملقب به امين الاسلام اهل تفرش مي باشد که در ذي قعده 536 از تأليف اين تفسير فارغ شده است. در مجموعه تفسيرهايي که درباره ي قرآن کريم نگاشته شده است اين تفسير جايگاه ويژه اي دارد.

مجمع البيان و عصر طبرسي

تفسير مجمع البيان به اتفاق آراي اهل سنت و شيعه، در جامعيّت، اتقان، بي طرفي، ترتيب و تنظيم دقيق و تبيين مقاصد آيات، منزلت خاصي دارد.
شيخ عبدالحميد ( مفتي مصر و رئيس سابق دانشگاه الازهر ) مي گويد:
مجمع البيان کتابي است گران قدر، سرشار از دانش و آکنده از فوايد با ترتيبي نيکو. اگر بگويم اين تفسير سرآمد کتاب هاي تفسيري و مرجع دانش ها و بحث هاي قرآني است، مبالغه نکرده ام. (7)
شيخ محمود شلتوت، منادي وحدت جهان اسلام، در مقدمه اي که بر چاپ مصري اين تفسير نوشته است مي گويد:
مجمع البيان در ميان کتاب هاي تفسيري بي همتاست، اين تفسير با گستردگي، ژرفايي و تنوع مباحث، تبويب، ترتيب، نظم و پيرايش مطالب، داراي خصوصيت و ويژگي خاصي است که در ميان تفسيرهاي پيش از او بي نظير و در ميان آثار پس از آن کم نظير است. (8)
دکتر محمد حسين ذهبي در التفسير و المفسرون مي نويسد:
طبرسي در تمام مباحثي که در مجمع البيان وارد شده به زيبائي و نيکويي سخن رانده؛ آن گاه که از قرائت ها و چگونگي آن ها بحث کرده است. هنگامي که از اعراب و مباحث آن سخن گفته يا هنگامي که از فقه و مباحث و اقوال فقها سخن به ميان آورده است و به دفاع از مذهب خويش پرداخته است و رأي خود را آشکار ساخته است، مؤلف آن اقوال، سخن را برمي گزيند و از انصافي شايسته برخوردار ست و مرام خود غلوّ و افراط نمي کند. (9)
شهيد ثاني در اجازه ي روايتي که به ابن خازن حائري داده است از مجمع البيان به عنوان « بي نظير » نام برده و مي گويد « روايت کتاب مجمع البيان تأليف امين الاسلام ابوعلي الفضل الطبرسي را اجازه دادم و آن کتابي است که نظير آن تأليف نشده است ». (10)
سيدحسن صدر مي نويسد:
تفسير مجمع البيان اسمي است هماهنگ با مسمي و لفظي است جامع معنا که در ده جزء قرار دارد، تفسيري است که در اسلام نظير آن نگاشته نشده است. تمام فنون قرآن را با کوتاه ترين بيان به نيکوترين وجه عرضه کرده و الحق راهنماي آثار تفسيري گذشتگان مي باشد. (11)

روش تفسيري

صاحب کشف الحجب و الأستار ضمن معرفي آن در مورد تفسيري و ارزش تأليفي آن مي نويسد:
مجمع البيان در مطلع تفسير هر سوره مي گويد: اين سوره مکي است يا مدني، سپس اختلاف قرائت ها را مي شمرد، آن گاه علل و انگيزه هاي احتجاج ها را مطرح مي سازد. پس از آن اعراب و مشکلات آن را مي نويسد، آن گاه به شأن نزول و اسباب آن مي پردازد، پس از آن، معاني احکام، تأويلات، قصص و عوامل آن ها را بيان مي دارد، پس از آن، انتظام آيات را بازگو مي کند و در مطلع آن چنين آمده است: « الحمدُللهِ الذي ارتفعَت عن مطارحِ الفکر جلالتُه، و جَلّت عن مطامحِ الهِممِ عزّتُه ... » (12)
در پايان، سخن فاضل نوري در مستدرک الوسائل را در معرفي تفسير مجمع البيان و مؤلف عالي قدر او قرار مي دهيم، جايي که مي فرمايد: « مجمع البيان تفسيري است که مفسران بر آستان باعظمت آن اعتکاف ورزيده اند ». (13)

7. زمخشري، مفسر قرن ششم

محمود بن عمر بن محمد بن عمر نحوي لغوي، ملقب به جارالله زمخشري ( 647-583 ) در يکي از روستاهاي خوارزم به نام زمخشر به دنيا آمد. نحو و صرف، علوم معاني و بيان را در آن سرزمين در محضر پدر « تحصيل » کرد و در زمينه ادبيات عربي و شناخت انساب عرب، معلوماتي کسب نمود. سپس به مکتب فکري اعتزال گراييد و مردم را به سوي آن دعوت کرد. او به بيت الله الحرام هجرت کرد و مجاورت خانه خدا را اختيار نمود، به آن مناسبت « جارالله » لقب گرفت و تفسيرش را بنا به خواهش معتزليان مکه در ايام اقامت در آن شهر در مدت دو سال و سه ماه نگاشت و آغاز آن در ماه رمضان 513 و پايان آن در محرم 515 هـ بود. او از يک پا عاجز بود و گفته اند به علت سرمازدگي و برف سنگين خوارزم به اين عارضه دچار شد. وي با چوب حرکت مي کرد بر اين امر شهادت نامه اي با امضاي جمعي از مطلعين فراهم آورده بود که از حال او اطلاع داشتند تا حمل بر معاني ديگر نشود. او دوبار به مکه مهاجرت کرد و به وطن بازگشت تا اين که در سال 538 در گرگانج زندگي را بدرود گفت، و يکي از برجستگان ادب و بلاغت و يکي از صاحب نظران تفسير، حديث، لغت و معاني و صاحب تأليفات گران سنگ مي باشد.
کشاف پس از ذکر نام خدا به اين صورت آغاز مي گردد:
الحمدُ للهِ الذي أنزلَ القرآنَ کلاماً مؤلّفاً منظّماً، وَنَزّلَه بحسبّ المصالِح مُنَجّماً، و جَعَله بالتحميد مُفَتَتحاً، و بالاستعاذةِ مُخَتتَماً، و أوحاه علي قسمينِ متشابهاً و محکماً، و فَصَّله سوراً، و سوّره آياتٍ، و مَيَزّ بينهنّ بفصولٍ و غاياتٍ.
در اين خطبه افتتاحيه، اشاره صريحي به موضع گيري معتزله در برابر خلقت قرآن و حدوث آن در برابر قدمت و غيرمخلوق بودن اشعريان و برخي از اهل حديث، وجود دارد.

ويژگي ها و امتيازهاي تفسير کشاف

1. از حشو و زوائد و اطاله بي فائده عاري است.
2. از نقل و بازگويي قصص و داستان هاي بي حقيقت خالي بوده و در جايي که ترديد دارد با لفظ « روايت شده است » ضعف آن را نشان مي دهد.
3. در بيان معاني، بر لغت عرب و اسلوب هاي ادبي تکيه دارد.
4. به علم معاني و بيان و توضيح نکات ادبي به عنوان يکي از ابزار اعجاز تکيه فراوان دارد.
5. راه و رسم توضيح مطلب را از طريق ايجاد پرسش و پاسخ عنوان مي نمايد.
6. مکتب اعتزال را پذيرفته و منطق « منزلةٌ بين المنزلتينِ » را که مسلک اعتزالي معتزليان است قبول دارد و افعال بندگان را مخلوق خود آنان مي داند و رؤيت خدا در روز قيامت را برخلاف نوع اشعريان، محال و ممتنع مي داند و ايمان را اعتقاد به جنان و اقرار به لسان و عمل به ارکان معرفي مي کند. (14)

گفتار بزرگان درباره کشاف

1- شيخ احمد هروي يکي از حاشيه نگاران کشاف گويد:
تفسير کشاف از جايگاهي بلند و منزلتي عظيم برخوردار است، تفسيري همانند آن در ميان پيشينيان و متأخران ديده نشده است، آگاهان و چيره دستان فن، به متانت و استواري متن، تنظيم زيبا و ظريف مطالب و شيوه دلپسند و شگفت انگيز آن اتفاق نظر دارند... . (15)
2- ابن خلدون در مقدمه ديوان العبر گويد:
کشاف در زمينه لغت، اعراب، بلاغت بهترين تفسيرها است ولي زمخشري پيرو عقايد معتزله مي باشد و در نتيجه هر جا در آيات قرآن به شيوه هاي بلاغت برخورد مي کند به مذاهب و معتقدات فاسد ايشان استدلال مي کند به همين سبب محققان مذهب سنت از آن دوري مي جويند و عامه مردم را از آن برحذر مي دارند... ولي با اين همه محققان مزبور به رسوخ قدم وي در مسائلي که به زبان و بلاغت متعلق است اعتراف دارند... (16)
3- ذهبي در التفسير و المفسرون، در بابي از کتابش به نام معتزله و جايگاه آنان در تفسير قرآن کريم گويد:
زمخشري امام و پيشواي بزرگ در تفسير، حديث، لغت و ادب مي باشد او داراي تأليفات بديع در انواع علوم است، از تأليفات او المحاجاة در مسائل نحوي، المفرد و المرکب در علوم عربي، الفائق در حديث، اساس البلاغة در لغت، المفصّل در نحو، رؤوس المسائل در فقه و ... مي باشد. (17)
4- خود در مورد تفسير چنين مي گويد:
إنّ التفاسير في الدنيا بلاعدد *** أو ليس فيها لعمري مثل کشّافي
إن کنتَ تبغي الهُدي فَالزِم قرائتَه *** فالجَهلُ کالدِاء و الکشافُ کاالشافي (18)
يعني تعداد تفسيرها در دنيا بي شمار است، ولي سوگند به جانم در ميان آنان همانند کشاف وجود ندارد، اگر طالب هدايت و جوياگر سعادت هستي پس مطالعه و قرائت آن را پيش گير چون جهل و ناداني درد است و کتاب کشاف داروي شفابخش آن مي باشد.

تعليقه ها و حواشي

به علت اهميت و موقعيت ممتازي که تفسير کشاف دارد از آن روزهاي نخست انتشار، مورد توجه محققين، فضلا و دانشمندان جهان اسلام قرار گرفته است لذا تعليقات، تذييلات و بررسي ها و رد و نقد و تحليل هاي فراواني بر اساس آن انجام داده اند که از آن ميان مي توان کتاب هاي زير را نام برد:
1. الکاف الشاف، تأليف مرحوم امين الاسلام طبرسي و تفسير جوامع الجامع که محور اصلي اش همان تفسير کشاف بوده است.
2. انوارالتنزيل و اسرار التأويل، تأليف عبدالله بن عمر بيضاوي که آن را « سيد المختصرات » ناميده اند.
3. تقريب التفسير، از علامه قطب الدين محمد شيرازي.
4. فتوح الغيب في الکشف عن قناع الريب، تأليف شرف الدين حسن بن محمد طيبي.
5. شرح شواهد الکشاف، از قطب الدين تحتاني رازي.
6. شرح شواهد الکشاف از خضربن محمد موصلي، در دو جلد که متضمن شرح اشعار و شواهد ادبي آن است.
7. آنموذج الکشاف، تأليف شمس الدين محمد کرماني، از شاگردان قاضي عضدالدين ايجي از علماي شافعي.

نقدها و اعتراض ها

1. الانتصاف تأليف احمد بن محمد المنير اسکندري مالکي.
2. الکافي الشافي، در تخريج احاديث کشاف، از حافظ ابن حجر عسقلاني.
3. حاشيه شيخ محمد عليان مرزوقي بر تفسير کشاف.
4. مشاهد الانصاف علي شواهد الکشاف بر تفسير کشاف.
اين کتاب بارها در بلاد اسلامي به چاپ رسيده است از آن ميان دو چاپ از شهرت بيشتري برخوردار است:
1. چاپ چهارجلدي به قطع وزيري همراه با الانتصاف منير اسکندري، الکافي الشافي في تخريج الاحاديث ابن حجر عسقلاني، حاشيه شيخ محمد عليان مرزوقي و مشاهد الانصاف اين چاپ در قم افست گرديده است.
2. چاپ چهار جلدي به قطع رحلي همراه با حواشي سيد شريف جرجاني و در پايان کتاب تنزيل الايات علي شواهد البينات محب الدين افندي و نيز در چاپ ديگر بدون حواشي سيد شريف جرجاني است.

سبک و شيوه ي تفسيري

تفسير کشاف نخست بخشي از آيات را نقل مي کند و توضيح و تفسير ادبي در مورد آن انجام مي دهد، سپس بخش ديگر آيه را نقل مي نمايد و در پايان، حديث مربوط به آيه را ذکر مي کند آن گونه که در سوره ي حمد انجام داده است.
اين تفسير را مي توان يک تفسير ادبي و کلامي به شمار آورد که جنبه هاي ادبي و بلاغي آن بر ديگر ابعاد تفسيري آن غلبه دارد. جايي که گفته است:
فقيه هر چند که در علم فتاوي و احکام بر اقران و امثال خود تبرّز يابد و متکلم هر چند بر اهل دنيا در صناعت کلام برتري جويد و حافظ قصص و اخبار هر چند پرحافظه تر از « ابن القِرّيّه » (19) باشد، واعظ هر چند از حسن بصري واعظ تر باشد، نحوي هر چند نحوي تر از سيبويه باشد، لغت دان هر چند تسلط کامل بر لغات داشته باشد، باز نمي تواند حقايق قرآن را دريابد، مگر فردي که در اين دو علم مخصوص قرآن که عبارت از علم معاني و بيان باشد تبحر و مهارت داشته و مدتي در آن دو علم وقت صرف کند و زمان رنج و تعب فراگيري آن دو را چشيده باشد تا راز معجزه پيامبر را دريابد و هم تحقيق داشته باشد و هم حفظ و نگهداري، پرمطالعه، و پرمراجعه باشد... (20)

پي نوشت ها :

1. کنگره شيخ طوسي، ج1، ص 289 مقاله ي آقاي دکتر کريمان.
2. مقدمه التبيان.
3. الذريعه، ج4، ص 258.
4. سيدمهدي بحرالعلوم، الفوائد الرجاليه، ج3، ص 288.
5. التبيان، ص 1 و 2.
6. همان، ج1، ص 438.
7. دکتر کريمان، طبرسي و مجمع البيان، ج2، ص 286.
8. همان.
9. ذهبي، التفسير و المفسرون، ج2، ص 104.
10. تأسيس الشيعه، ص 34 و رياض العلماء، ج2، کلمه « فاء » تحت شماره 2745، کشف الحجب و الاستار، ص 488 و 489.
11. نوري، مستدرک الوسائل، ج3، ص 486.
12. الکشاف، ( پيش گفتار ) و وفيات الاعيان، ص 168.
13. کشف الظنون، ج2، ص 1483.
14. مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروين گنابادي، ج2، ص 892، نقل از مجله حوزه، ش 26 ص 173.
15. التفسير و المفسرون، ج1، ص 430.
16. کشف الظنون، ج2، ص 173.
17. الکشاف، ج1، ص 12-15.
18. وفيات الاعيان، ج2، ص 265-286 و شذرات الذهب، ج5، ص 21.
19. القريه ( با کسر قاف و تشديد راء مکسوره ) يکي از فصحاي عرب است که نامش ايوب بود و قريه نام مادر اوست « ذهبي، التفسير و المفسرون ».
20. لسان الميزان، ج4، ص 427.

منبع مقاله :
صاحبي، محمدجواد؛ (1392)، شناخت نامه ي تفاسير: مقالاتي در شناخت تفاسير قرآن کريم، قم: بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميّه قم )، چاپ اول